یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق ان شب مسته مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
گفت یا رت از چه خارم کرده ای؟
بر صلیب عشق دارم کرده ای؟
خسته ام زین عشق،دلخونم نکن
من که مجنونم تو مجنونم نکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو من نیستم
گفت ای دیوانه لیلایت منم
در رگت پنهان و پیدایت منم
سال ها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی.
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها:
طبیعت,
طنز,
بازیگر,
نمایش,
فیلم,
ادبی,
هنری,
,